One day in goal point

Story of an iranian boy who wants to immigrate to ..... like a country

One day in goal point

Story of an iranian boy who wants to immigrate to ..... like a country

برنامه ی پیش روی ما

قبل از هر چیزی میخوام توضیحاتی بدم در خصوص خودم و برنامه ای که من در پیش گرفتم.

من بعد از تحصیلات Graduate و Undergraduate که خودم داشتم مدت 5 سال کار هم چه در کنارش چه بعدش انجام دادم. خب این موضوع کمی باعث شده از قالب آکادمیک فاصله بگیرم،  بعد از ازدواج همسرم که هم رتبه های خوبی در کنکور لیسانس و فوق لیسانس کسب کرده و همینطور در حال تحصیل ترم های آخر کارشناسی ارشدش هست خوب گزینه بهتری برای اینه که اقدام کنیم و براش پذیرش دانشگاهی  رو بگیریم. راستش اوایل که من با باهاش در خصوص این موضوعات صحبت می کردم خیلی سفت و سخت میگفت من میتونم اینجا موفق بشم و زندگی خوبی رو می بینم، من خیلی تلاش کردم مثال هایی براش بیارم که همه چیز اینطوری که تو رویایی فکر میکنی نیست و نمیتونیم انقدر مثبت ببینیم اما تاثیرش خیلی کم بود تا اینکه  چندتا از هم کلاسی هاش که بقول خودش خیلی تاپ تر بودن از نظر علمی رفتن از ایران خب این خیلی موثر بود و بصورت مستقیم من فقط سکوت میکردم که خودش تصمیم بگیره تا اینکه یک روزی فکراشو کرد و گفت اینجا موندن نتیجه ی خوبی نباید داشته باشه خب این موضوع رو خودش به اینجا رسونده بود و این خیلی خوب بود.

من پیش خودم فکر کردم خب برای اینکه تسریع ببخشم این موضوع رو بریم موسسات اعزام دانشجو تو تهران ببنیم چطوریه اوضاع، رفتم سایت وزارت علوم یه لیستی از موسساتی رو دیدم که نوشته بود مجاز برای کشور هایی خاص و... فایلش رو دانلود کردم و یه چند جایی تماس گرفتم و صحبت کردم و اطلاعات گرفتم و برخی رو هم قرار گذاشتم که با هم بریم.

نکته ای که توی تماس ها فهمیدم اگر موسسه برای شما پذیرشی بگیرد که فاند داشته باشد درصدی از مقدار فاند رو باید به عنوان هزینه بپردازید(10 درصد اگر اشتباه نکنم) خب این موضوع نشون دهنده اینه که موسسات اولا تلاش میکنن فاند بگیرن دوما سعی بر فول فاند و اینها خواهند داشت.

توی تماس ها هم پاسخ های مختلفی میشنیدم، که ما برای فاند کاری نمیکنیم، شماباید 25 هزار دلار داشته باشید سالی، این رشته برای فلان جا خوب نیست، و... خب این خیلی متفاوت و گسترده بود. یعنی موسسات خودشون نمیدونستن چطوریه داستان، ضمن اینکه رشته همسر من هم کمی با اونهایی که میرن اون طرف فرق داشت. خلاصه برای یک موسسه وقت گرفتیم که حضوری بریم، موسسه توی خیابون ملاصدرا نرسیده به پل کردستان بود من اون روز کمی زودتر با ماشین رفتم سمت اون موسسه و همسرم هم اومد تا میدون ونک که با هم بریم، رفتیم موسسه و صحبت های خانم محترمی که گویا مدیر اون موسسه بود رو شنیدیم، از حرفهایی که میزد انگار که ما لقمه ی مناسبی نیستیم (رشته راحتی برای پذیرش نیست که سریع ردیفش کنه و ما از اون بچه پولدارهاش نیستیم که بخوایم پذیرش با شهریه بگیریم که سریع اوکی کنه پولشو بگیره یا علی) تازه قبل این موضوع هم ما هماهنگ کرده بودیم با هم که به حرفهای منفی یا خیلی مثبت موسسه توجه زیادی نکنیم.

اومدیم بیرون قرار های بعدی موسسات هم به پیشنهاد همسرم کنسل شد، چون اعتقادش این شد که اینها اینکاره نیستن، راستشو بخواین منم همین نظر رو دارم، چون فکر میکنم که شکم سیر هستن و دنبال کار مفت و پول مفتش هستن نه اینکه واقعا خدمات مناسبی ارایه بدن اون هم البته دلیل داره چون اولا اینجا ایران هست و دوما قشر تحصیل کرده بیچاره این کشور راهی جز فرار کردن ندارن و سوما هم انقدر زیاد هستن در مقابل چهارتا موسسه که نگو ... چهارم اینکه بچه هایی که پولدار هستن هم این راهو برای فرار انتخاب میکنن، بهر حال کار و اخلاق حرفه ای تو این صنف نمی بینید.

برای مثال بگم، با موسسه ای غضنفر مانند تماس گرفتم گفتم که وقت میخوام 2 هفته دیگه بهم وقت داد، یعنی متخصص مغز و اعصاب هم اینشکلی نیست. خب این خودش گویای شلوغی وضعیت این موسسات هست.

البته که جلسه اول مشاوره که حدود 20 دقیقه هم بیشتر نیست رایگان است ولی من فکر میکنم تجربه خیلی چیزهایی مثل این آدم رو هم آسوده خاطر  میکنه و هم چشم و گوش باز ولو اینکه هیچ نتیجه ای نگیرید میتونید بهره برداری های خاص خودتون رو  داشته باشید.

و اما تصمیم بر این شد که خودمان برنامه را پیش ببریم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد