علی به هزار و یک دلیل از عمر بهتر است و این ، شیعه علی را اگر روزگارش از عاقبت یزید هم بدتر باشد ، خاطر جمعی و یقین و غروری میبخشد که پای جان او میشود و جان مردم! نه حرف کسی را گوش میدهد و نه در کار خودش شک میکند. میبینیم که علی هست و راه علی هست و هم در راه علی هست ، اما آنها که گمراهانند از او پیش افتاده اند و حتی شیعه علی را شیعه خود کرده اند ! چرا ! راه علی ، گردشگاه شیعه اش شده است و "امام" بت شده است و مجسمه زرین و مقدس که در قلب گردشگاه نصب کرده اند. نه علامتی بر سر راه و پیچ و خم ها تا جهت را به او بنماید.
اسلام شناسی - دکتری علی شریعتی
پسران آدم هر دو بشرند و بشری طبیعی ، اما با یکدیگر در جنگند ، یکی دیگری را میکشد. از اینجا تاریخ بشر شروع میشود. جنگ آدم یک جنگ ذهنی است در ذات (نوع) ، جنگ این دو عینی است ، در زندگی ، بنا بر این قصه هابیل و قابیل "فلسفه تاریخ" را نشان میدهد و قصه آدم "فلسفه انسان" را ، جنگ هابیل وقابیل دو جبهه متضاد است. این مسله از آنجا می آید که وقتی آدم به پسرانش پیشنهاد میکند که برای رفع اختلافتان بر سر نامزد هاشان که قابیل دل در نامزد زیبای برادر بسته ، برای خدا قربانی کنید. قابیل یک دسته گندم زرد پوسیده به قربانگاه می آورد و هابیل یک شتر سرخ موی گرانبها و جوان . این است که مالک و ضعیف را مشخص کرده است. و بدینگونه میتوان تضاد میان دو تیپ هابیل ( انسان با ایمان صلح دوست و فداکار) و قابیل (شهوت پرست متجاور برادر کش پست بی ایمان و مادی) را شناخت که در این دو نژاد پدر ، مادر ، تربیت ؛ خانواده و محیط و مذهب مشترک اند و در آن محیط ، فرض بر این است که هنوز جامعه بشری تشکیل نشده و محیطهای متنوع فکری و جوهای فرهنگی و گروههای اجتماهی مختلفی نبوده است که بتوان گفت احتمالا هریک از برادر ها تحت تاثیر عوامل مذهبی ، تعلیمی ، و تبلیغاتی متفاوتی قرار گرفته اند. بطوریکه هرکدام سمبل یک تیپ شده اند.
در بررسی چنین مواردی به صورت علمی باید همه ی عوامل را لیست کرد و سپس عوامل مشترک را حذف نمود تا به نتیجه رسید. در قصه این دو برادر تنها عاملی که وجه اختلافشان را میسازد عامل شغلی متفاوتی است که هریک را در وصع اجتماعی و اقتصادی خاصی قرار میدهد و نوع کار و نقش زیربنای تولیدی و نظام اقتصادی متضادی است که هر کدام داشته اند.
اسلام شناسی - دکتر علی شریعتی
چرا هستم ؟
دلیل "هستن" را از آلبرکامو می پرسند ، بر خلاف دکارت که معتقد است من می اندیشم پس هستم و بر خلاف آندره ژید که میگوید "من احساس میکنم ، پس هستم" و بقول آقای تنکابنی جمله ی سومی هم هست که گویندگان بیشماری دارد. من پیکان دارم ، پس هستم. و چون از کامو میپرسند : " تو که در جهان مسولی را نمی شناسی و به خدا معتقد نیستی ، و برای خودت طرف مقابلی قائل نیستی که اعتراضت را بشنود ، پس فریاد اعتراضت چه معنایی میتواند داشته باشد ؟ وقتی معتقدی که گوشی برای شنیدن نیست ، چه دلیلی هست برای اعتراض کردن و فریاد کشیدن ؟
میگوید : اعتراض نمیکنم که تا مخاطبی بیابم یا مسولی را بیدار کنم و یار سرزنش کنم ، اعتراض میکنم چون نمیتوانم اعتراض نکنم. اعتراض میکنم که اگر نکنم ، نظامی را که بر انسان حاکم است و وضع موجود را پذیرفته ام و بدان تسلیم و با آن همراه شده ام ، در حالی که میخواهم نفی کننده باشم ، نه تسلیم شونده و پذیرنده و جز اعتراض کردن حتی بی ثمر راه دیگری نمی شناسم.
اسلام شناسی - دکتر علی شریعتی
چند وقت پیش داشتم کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی رو میخوندم که نوشته بود:
"ممکن است بگویید : غیر مسلمان ها وضعشان از مسلمان ها بهتر است
کسی که راه را غلط رفته ، اگر درست راه برود ، زود تر ممکن است راه درست را بیابید. تا آنکه در راه درست غلط راه میرود.Dr.Ali ShariAti @ Islamic Studies
و گویا همین قضیه بر جامعه ما حاکمه...