One day in goal point

Story of an iranian boy who wants to immigrate to ..... like a country

One day in goal point

Story of an iranian boy who wants to immigrate to ..... like a country

دیتینگ, First

برخلاف تصمیمی که داشتم دیتینگ ما هم با شخص جدید داستان ...

دیتینگی ک شاید بعد ها ابعادی رو که اصلا بهش فکر نکردم رو داشته باشه ،  اول اینکه کلی خوراکی گرفتم میوه خشک ! ی قوطی میوه  خشک شده.

دوم اینکه بنظرم خوب بود ... سوم اینکه حرف برای گفتن کم بود و این هم دلیل داره ، مهم ترینش شخص خودم بودم که شاید برای کسی قابل درک نباشه ک اینقدر موقعیت اجتماعی خوبی تونسته باشم تو سن 24 سالگی برای خودم ایجاد کرده باشم.

بعدشم که سر درد ناشی از عادت به نیکوتین جان عزیز و ترافیک غلیظ حوالی نو بنیاد، از اونجایی ک ی مدت هر شب ی نخ سیگار از محل کارم تا خونه میکشیدم این شده که فکر کنم بدنم بهش عادت کرده نبودش باعث میشه ک سر درد خفیفی داشته باشم. همش مقصر این بزرگراه صدر هست...ی جعبه سیگار در ماه هم البته چیزی نیست ولی خب عادت نداشتم به این وضعیت  و این خوب نیست.

روز بعدی بنا به دلایلی افتاد برای چهارشنبه البته دلیل همه ی این ملاقات ها بهانه ای بنام یک دستگاه هست ولی خب عیبی نداره ...

چهارشنبه شب هم برای شمال برنامه ریزی کردم تا جمعه هدفمم هم فقط و فقط ایجاد محیطی شاد تو اون مدت برای خودمه ... همین و بس - شکم چرونی مخصوصا...

هوای روز پنج شنبه و جمعه هم خوبه مخصوصا جمعه که  قصد برگشتن دارم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد