عص روز شنبه و طبق معمول ترافیک جلوی دانشگاهش... بعدشم ک رفتیم سمت لتیان بصرف ی قوطی هایپ بد مزه و ی تپه ای که هوای فوق العاده ای سمتون می وزید.
و هدیه ای که گرفته بودم براش!
مشکلی که من دارم اینه ک نمیتونم بفهمم منظور حرکتهاشو و اتفاق بدتری که شاید بیفته مشکلاتیه که ممکن گذشت زمان ایجاد کنه ، از طرفی هم ی گاردی ساخته که نمیشه یکم راحت تر حرفهاشو بزنه آدم نرسه ب موقعی که دیر شده و خسارت ایجاد کرده.
محیط کاری بسیار شلوغی دارم این روزها و همینطور موقعیت های حساسی که وجود داره...