One day in goal point

Story of an iranian boy who wants to immigrate to ..... like a country

One day in goal point

Story of an iranian boy who wants to immigrate to ..... like a country

این روز های گرم تابستان 96

نبودم ، ی جورایی دل و دماغ نوشتن رو نداشتم، به شدت درگیر کار بودم فشار کاری روم بود ضمن اینکه تکلیف خونه رو هم میبایست روشن  می کردم که خدا رو شکر روشن شد.این روز ها هم خیلی درگیرم ولی میخوام بیام و بنویسم شاید ی شروع عمیق طوفانی شایدم نه یه شروع آبکی برای نوشتن چون الان میگم. جدای همه ی اینها هنوز امیدوار به اینکه یک آبان ماهی ثبت نام کنم و یک اردیبهشت ماهی اکسپت شم و همه چیز تموم بشه.

این روزها اما خیلی بیشتر از اینها درگیرم حتی پنجشنبه و جمعه ها هم میرم ک ی چیزهایی یاد بگیرم و این کار شمال رفتن رو خیلی سخت کرده، باید مرخصی تو بقیه روزه ها بگیرم ولی امیدوارم که اینکارم جواب بده.یکی دو ماه دیگه نتیجش مشخص میشه.


دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد

آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست

از آتش سودای تو و خار جفایت

آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست

اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست


پ.ن : دلم واسه کودکی هام تنگ شده (برای بار دوم)، دلم واسه تو هم تنگ شده خیلی خوب میشد اگه میرفتیم همون رستورانی ک گفتم ... اما نشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد