بست و هفت روز مونده به آزمون کارشناسی ارشد و من بعضی درس ها رو تموم کردم و باید تست بزنم ازشون و بعضی ها رو هم نه ، مونده تا تموم بشن ، امروز هم رفتیم با استاد راهنما آقای م.ف صحبت کردیم و راجع به پروژه و آخر ترم و اپلای کردن که ایشون مارو امیدوار کردن و خیلی دوست داشتند که ادامه بدیم و بریم ...
دوشنبه 15 اردیبهشت هم قراره که نتیجه ارشد سراسری بیاد که امیدی نیست ولی شاید هم شد و رفتیم. شاید هم نشد.
الان هم قصد دارم که برم درس بخونم و خصوصا زبان هم برای فردا و هم تمرین لیسنینگ.
روز همه خوش
فن لپ تاپ سوخت ، سفارش فن و بهمراهش باطری و گرفتاری هایه دیگه ... و لپ تاپ باز شده ، مهمون ها و تایم کم داشتن.
گاهی بفکرم میزنه که اگه نشد قبول شی چی ؟ "تو باید قبول بشی" اگه قبول شدی و پذیرش نگرفتی چی چطور ؟ تو باید پذیرش بگیری ، به لاتاری فکر میکنم ، مهاجرت حتی ... ، یه روز نا امید ، یه روز امیدوار و با علاقه زبان میخونم و دنبال این هستم که تلفظم رو مثل یه آمریکایی کنم. تو این گرفتاری ها فن لپ تاپ هم میسوزه و مجبور شدم لپ تاپ رو باز کنم و تا فنشو عوض کنم یکمی طول کشید ، پروژه فارغ التحصیلیم مونده هنوز ، نمیدونم میرسم بهش یا نه ، با اینکه آمادست تقریبا ، اما خب مستندات داره و یکم Validator باید برای ورودی ها ست کنم . اوضاعمون خوب نیست ، یه نخ سیگار هم داریمو نمیکشیم. به قول یکی معتاد میشی نکش ، من که سیگاری نیستم و نمیکشم ولی ... گاهی اوقات فکر میکنم لازم میشه ، یه سیگار و یه چایی به قول معروف ""گیرا" پر رنگ پر رنگ کنار آتیش بدجور میچسبه . امیدوارم ک آینده ای رو که دوست دارم بسازم.
تا یادم نرفته ، خدایا شکرت که بهم کمک میکنی ، درسته یکم گله دارم اما فکر میکنم همیشه میتونست و میتونه بد تر باشه اما خودت که بزرگی و دوسم داری ، با اینکه میدونی و میدونم یکاری کن به اونی که میخوام برسم من هم تمام تلاشمو میکنم. خدا یا شکر بابت هلپ هات ...
شاد باشید ، همیشه و همه جا
نوروز 93 خود را چگونه گذراندید؟
نوروز امسال با همه ی نوروز ها فرق داشت ، فرقش این بود که اصلا تعطیلات 15 روزه رو حس نکردم ، و کمو بیش پی درسهام بودم ، کتابخونه میرفتم ، روزای اول که فکر میکردم 2-3 فروردینه اما 5 فروردین شده بود و من خبر نداشتم ، مونده بودم که چقدر تند تند داره میگذره و میره ، خلاصه درس خوندن ی بخشی از نوروز 93 بود ، و به نکته دیگه رسیدم اونهم اینه که "باید تنها درس خوند" تنهایی بهترین گزینه است ، چون فرض اگه 2 نفر بخوان با هم درس بخونن چطوری میشه ؟ آره حواس پرتی ها *2 میشه
عدم برنامه ریزی *2 میشه ، تلاش نکردن و تنبلی *2 میشه ، پس بهتره که ی جوری درس بخونی که خودت همچیو در دست داشته باشی ، "از من به همه نصیحت که آقا/ خانم با کسی هماهنگ نکنید که بیا باهم درس بخونیم"
امروز برخلاف همه من خونه درس دارم ، و قراره که درس بخونم و به برنامه هام برسم ، الان فقط تنها چیزی که برام مهمه اینه که به آزمون خرداد ماه برسم و جایی که میخوام قبول بشم بعد واسه تابستون برنامه بریزم که زبان فشرده بخونم "کتابهای زبان تابستون رو بعدا معرفی میکنم".
روز طبیعت خوبی داشته باشد ،از طبیعت هم خوب نگه داری کنید تا به خودتون خسارت وارد نکنید.
به امید موفقیت همه و خودم . شاد باشید ایرانی ها
امیدوارم که نوروز به همه خوش بگذره ، به من که با درس خوش نمیدونم میگذره یا نه !! ولی خب دیگه چه کنیم....
دیشب تونستم یکم درس بخونم حدود 80 صفحه شبکه خوندم بعد خوندن حس خوبی داشتم اما صبحش که خواستم دوباره بخونم اصلا تمرکز نداشتم ، یکم زبان کار کردم ، ویدیو دیدم و نوشتم. مهمونی هم که پیا پی پشت سرهم تایم اول شب کلا میپره و نمیتونم کاریش کنم.امشب باید دوباره بخونم ؛ که از برنامه عقب نمونم . یه تصمیم دیگه گرفتم که از همه چیز برای رسیدن به اهداف خودم استفاده کنم "شاید خودخواهانه باشم" اما ... بهتره که اینکارو کنم ، بعضی اوقات خیلی نگران این میشم که نکنه نرسم به خوندن همه ی اون درسها و آزمون خرداد رو از دست بدم و یکم نگرانم میکنه ، که اصلا خوب نیست ضمن اینکه یکم سرما خوردگی حالمو بد کرده و اعصاب خورد من شده ، سالمون که با سرما خوردگی شروع شده فکر کنم امسال واسم سال سرما باشه و بس. الان هم برم یه چایی بزنم و شروع کنم به درس خوندن تا بعدش برم به مهمونی برسم.
روز دوم بهار خوبی داشته باشید.
ساعت 8 صبح با زنگ یکی از دوستان خابمون کات شد که بریم پیگیر کارای پروژه و کارآموزی بشیم ، تصفیه باید میکردیم و از استاد تاییدیه میگیرفتیم،استاد که ساعت 12 میومد مجبور شدیم کمی دیر تر بریم که استاد رو ببینیم و تاییدیه بگیریم ،بعد تصفیه و کمی هم منتظر موندن تا استاد اومد و تایید کرد و اومدیم از دانشگاه بیرون ،بعدش میخواستم حساب هامو رو بالانس کنم (خیلی پول های پراکنده تو چندتا حساب داشتم) تصمیم گرفتم که همشون رو جمع کنم تو حساب بانک ملت ، بعد اینکه پول ها رو گرفتم از ATM رفتم به شعبه ای که حساب باز کرده بودم که هم شماره تلفن دریافت گزارش تراکنش ها رو تغییر بدیم و هم پول بصورت نقدی واریز کنم به حسابم. که از قضا اواخر ساعات کاری بانک بود طبق این برگه نوبت ساعت 13:09 من وارد بانک شدم ، و تا ساعت 14 کارم تموم شد.
حالا چرا 12 نفر در انتظار و 50 دقیقه با 5 تا باجه؟
بعد اینکه نوبت رو گرفتم ، یه مهندس اومده بود رک (یه مکانی واسه تجهیزات شبکه هست) رو باز کرده بود و یه ماژول سریال میخواست به سوئیچ اضافه کنه ، اول اسلات در آورد و بعد رفت توی ماشین دید ماژول سریال نداره ، بعد دوباره اومد همون ماژول رو نصب کرد (تو این مدت همه ی مردم علاف این آقایون شده بودن) و بعد با کلی دردسر لینک رو برقرار کرد که 12 نفر ، در انتظار با 5 باجه فعال از 7-8 باجه ،دقیقا 50 دقیقه در بانک بودم. رسید به نوبتم رفتم به متصدی میگم "میخواستم شماره تلفنی رو که برای اس ام اس بانک و گزارش تراکنش ها دادم رو عوض کنم" میگه نمیشه الان انجام بشه دفعه بعد بیا واست انجام بدم !!!!!!
خب بگو بلد نیستم دیگه ، همکارم واستون انجام میده ! متصدی مسن هم بود ، دیگه نخواستم بگم آقا مگه من وقتمو پیدا کردم که فردا هم بیام بانک ، اون تو این شلوغی های سال نو !؟! هیچی دیگه ، با نارضایتی اومدم بیرون و کارم انجام نشد...
اینجا هیچ حقی واسه تو قائل نیستن ، اصلا رئیس بانک هم نیومد بگه عذر میخوایم بابت این مشکل ، مثل همین امروز که تو اداره آموزش دانشگاه برگه زده بودن که توهین و درگیری فیزیکی با کارمندان دولت بین 10 تا 60 ضربه (دقیق یادم نیست) شلاق دارد. اما هیچ کجایی آدرسی از اینکه اگه حق کسی ضایع شد یا یکی خواست دانشجو رو بپیچونه و کارش رو راه نندازه نیست... بعد یه پست میذارم از شکایت خودم از یه سازمان که به هیچ جا نرسید ... فعلا برم که دیرم شده.
قانون 10 دقیقه ، 10 ماه و 10 سال آینده
خانم سوزی ولش در کتاب ۱۰-۱۰-۱۰ روشی که زندگی شما را تغییر خواهد داد.
همیشه مسئول همه ی اتفاق های زندگی مون خودمون هستیم ، اینکه الان کجا هستیم فردا کجا خواهیم بود و خیلی چیزای دیگه. ما باید قبول کنیم که خودمون تا زمانی که نخوایم نمیتونیم موفق بشیم ، و این خواستن فقط این نیست که بگیم آره من میخوام تو فلان کورس بهمان مقام یا قبولی رو داشته باشم، خواستن تمام تصمیمات و حرکت هایه که ما انجام میدیم تا به اون هدف برسیم ، همه ی تلاش ما اینه که برسیم اما آیا همه ی تصمیماتی رو که میگیریم تو رسیدن به هدف درسته ؟ یا اینکه خیلی از تصمیمات روزانه ی ما به مسیری خلاف جهت هدف مارو هدایت میکنه ! خب چیکار باید کرد ؟!!! تو اینترنت گشت میزدم که به مطلب قشنگی پیدا کردم به اسم قانون 10-10-10 ، این قانون یه جورایی کمک میکنه که ما بتونیم تصمیم بهتری بگیریم ، روال کاریش اینطوریه که شما مثلا دارید درس میخونید و تلفن همراهتون زنگ میخوره و مثلا یک پیامک دارید. خب اگر بریم پیامک رو باز کنیم و بخونیم و جواب بدیم از اون فاز درس خونی بیرون میایم و تمرکزمون کلا پاشیده میشه و....
قانون 10-10-10 به ما کمک میکنه تو همه ی تصمیم گیری ها چکار کنیم ؟ مثلا تو همون وضعیت قبلی طبق قانون میگیم که درصورتی که من پیامک رو بخونم و جواب بدم چه تاثیری روی 10 دقیقه آینده داره ؟ به این نتیجه میرسیم که درسته حواسمون پرت میشه ، اما امکان داره اون پیامک یه پیامک خنده دار یا یه پیامک خبری باشه و خوشحالمون کنه ولی چه تاثیری روی 10 ماه آینده مون داره ؟ این حواس پرتی و درس نخودن میتونه باعث بشه مثلا در کنکور رد بشم.اما چه تاثیری بر 10 سال آینده داره ؟ باعث میشه که رشته ای که میخوام قبول نشم ، آینده ام به مبهم بشه و ... هزار مشکل دیگه
خب بنظرم اگه تو همه تصمیم گیری هامون به قانون 10-10-10 توجه کنیم میتونیم مسیرمونه رو به سمت هدفمون هدایت کنیم. کلا چیزی جالبی بود ، لینکش رو گذاشتم هرکی خواست متن کامل انگلیسیش رو هم بخونه ، دیگه بهتره برم پی درسم چون طبق همین قانون تو چند ماه آینده اگه کنکور رو پاس نکنم با مشکل مواجه میشم... پس فعلا ..
لینک مطلب : http://www.fastcompany.com/3007613/10-10-10-rule-tough-decisions
مسابقه ای سی ام هم تموم شد ، الان میتونم واسه خودم برنامه بچینم تا قبل عید و برم پی درسم، زمان زیادی رفت تقریبا یک سوم از زمان رفته و من هنوز نتونستم به اونجایی که میخوام برسم و دارم تلاشمو میکنم امیدوارم که تلاشمو بیشتر کنمو به برنامه هام برسم،هفته آینده یه آزمون دارم از درسهای دانشگاه ، باید توی برنامه هام اون رو هم در نظر بگیرم.
هنوز چهارشنبه ی آتشین نیومده الان که ساعت نزدیکه به یک شبه صدای انفجار ترقه میاد ، نمیدونم چه لذتی میبرن که مردم رو اذیت میکنن خدا میدونه ... "اینم از جامعه ما با فرهنگ غنی و ایرانی ..."
الان هم میخوام یکم درس بخونم و تست بزنم ، بعد تست شاید یه پست دیگه گذاشتم. اما گاهی وقتی به نکته خیلی باریکی میرسم که هروقت یه جایی گیر کردم از خدا کمک گرفت اما بعضی ها از این کار من باور غلطی دارن ، یعنی یه جواریی فکر مکنن که این خداست که فلان کار رو انجام میده و یا خودش مستقیم میاد گره رو باز میکنه و کلید رو میده دستت ، بنظرم درسته که بخواست خدا انجام میشه ، اما این دلیل نمیشه که وقتی مثلا یکی یجاش میلنگه و تقصیر خودش بوده اونوقت وقتی گیر میکنه دست به دامان خدا میشه و آخرش هم میبینه که نه هیچ فایده ای نداشته و مشکلش حل نشده و از اون به بعدش یه جورایی با خدا رابطه ی بدی پیدا میکنه. اصلا خدا همه چیزو داده دست خودمون ، هر اتفاقی که میفته در آینده نتیجه اعمال خودمونه ، شک نکنید و شانس بد و سرنوشت بد و تیره و تاریک اصلا ربطی نداره.
آدم خیلی پیچیدست ، گاهی به هرچیز ساده ای فکر کردن خیلی میتونه موثر باشه که آدم خودشو پیدا کنه و یه تکونی به خودش بده . از هر چیزی حتی خیلی ساده به آسونی گذشتن یعنی خیلی چیزها رو گم کردن...
فعلا ...
چیزی که کم داشتم آهنگ "رفیق" سیاوش قمیشی بود.
طاقت بیار رفیق...
طاقت بیار میشه شنید
خندیدن دل خواب رو
تو زنده می مونی رفیق
طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بذار
اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه
فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماس
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماس
طاقت بیار رفیق
ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق
داریم می رسیم
دنیا اگه تاریک شد
دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا
چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو
آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست
ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماس
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماس
طاقت بیار رفیق
ما هردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق
داریم می رسیم
طاقت بیار رفیق
طاقت بیار رفیق
رفیق رفیق...
طاقت بیار رفیق
حس خوبی میده...
اجازه بدید اول بگم که acm چی هست acm مخفف کلمه Association for computing Machinery است و یه نوعی خاص از مسابقه برنامه نویسی گفته میشه.ترم پیش بود که به پیشنهاد یکی از اساتید توی مسابقه acm یکی از دانشگاه ها بهمراه یکی از دوستان ثبت نام کردیم که مثلا من پیاده ساز الگوریتم و اون هم به عنوان تحلیلگر ریاضی هست که چند وقت دیگه مسابقش استارت میخوره اما خودم زیاد به این مسابقه دید خوبی ندارم چون اولا منطقه ای نیست و دانشگاهیه و دوما اصلا برنامه ای واسش نداشتیم. و فقط به لحاظ مالی تا حدودی جوایز خوبی داره و شایدهم کمی رزومه ای ...
برنامه درسی واسه ارشد هم زیاد جالب داره پیش نمیره ، یکم بی برنامگی وجود داره اما کم کم داره بهتر میشه تا برسم به ایده آل. امروز مستند میراث آلبرتا رو یه بار دیگه نگاه کردم ، این مستند واسه اونایی ساخته شده که میخوان اپلای کنن و برن اما جالب بود واسم ، یعنی با دیدن این مستند به این رسیدم که واقعا به قول یکی "حقمونه که بریم تو غار و با سنگ و ... آتیش راه بندازیم" ایرانی هستیم دیگه ... ، نمیدونم چرا مستند رو مستند نساختن و واقعیت رو نگفتن و فقط به دنبال هدفشون رفتن و از اون چیزی که باید باشه به دوره و کاملا ایده شخصی و خصوصی رو میخواد القا کنه ، بهر حال این نظر منه و بنظرم اصلا دیدنش پیشنهاد نمیشه چون ، اولا اصلا مستند نیست و دوما رو هم بیخیال چون نگم بهتر بنظر میرسه.
این روز ها خیلی درگیر تر هستم ، به این فکر میکنم که کاش acm شرکت نمیکردم ، چون بهتر بود که رو برنامم زوم میکردم "یه جورایی به احترام استادی که پیشنهاد داد شرکت کردم."
این جمله یعنی من تنها نیستم:
"خداوندا در همه کارها تو یاور،همراه و حافظم هستی"
و من خوشحالم
آره 50 درصد ، از اون برنامه داره اجرا میشه ، فکر میکنم به زمان نیاز داره تا بتونم به اونجایی که میخوام برسونمش ، یقین دارم میتونم. اما ای کاش اون استارتی که اول سال 91 زده بودمو الان میزدم و میرفتم جلو ... شایدم شرایط ایجاب میکنه که اینطوری باشه. خدا خودش کمک کنه ... واسه اینکه زبانم رو تقویت کنم ، تو کارتون سیمبا بعد اینکه عموی سیمبا باعث قتل پدرش میشه و سیمبا رو فراری میده و در حالی که سیمبا نا امید و ناراحتته یه جا هست که پومبا ("Pumba") خوکه میگه Hakona matata و بعد معنیشو میگه "It means No worries" ، چقدر خوب میشد که ی همچین دوستایی داشتم ، متاسفانه خیلی از کسایی که اطرافم هستن فقط به گذروندن وقت خودشون و لذت و حال فعلیشون فکر میکنن و یه جورایی انگاره زندگی فقط همون دقایق لذت بخش و حال حاضرشون تا یک هفته آتی هست. کارتون سیمبا 1 رو که دیدم حالم بهتر شد... گاهی کارتون های خیلی خوب هستن ...
شاید به این دلیل اسمش روزای خوبه که اون حسی بد و نارضایتی از خودمو ندارم ، من خیلی واسم مهمه که از خودم راضی باشم ، با اینکه کمی از برنامه عقب هستم و نمیتونم کاری انجام بدم اما از اینکه وقتمو رو پروژم گذاشتم حس خوبی پیدا کردم.
یکم راجع به پروژم بگم ، راستش این پروژه یه پروژه تحت وب هستش ایدش هم از اونجایی اومد که ترم اول تو کلاس زبان دیدم بعد اینکه ترم تموم میشه و امتحان رو میدیم نمره رو روی برد میزنن و از اونجایی که بعد از امتحان فاینال یه 15-20 روزی تا شروع ترم بعدی طول میکشه و بی اطلاعی از نمره یه جورایی جالب نبود و از اونجایی که محل آموزشگاه جای شلوغ شهر هستش و حتی من که محل زندگیم همین شهر هست علاقه ای ندارم که تا آموزشگاه برمو نمره ی رو برد رو ببینم حالا چه برسه به صالح و ابراهیم و ... بقیه که از شهرای دیگه با فاصله 20-30 کیلومتری میان تا کلاس ...
این شد که گفتم بهتره این پروژه رو پی ریزی کنم و اگه خدا بخواد بصورت آزمایشی و رایگان بدم که آموزشگاه استفاده کنه.
البته اولا خیلی سطح بالا گرفته بودم پروژه رو و از اونجایی که کار تیمی تو ایران اصلا نیست و اصلا من تیمی نداشتم ... پروژه داشت به بیراهه میرفت که خودم شخصا "اهدنا صرات المستقیم" رو بجا آوردم و قراره که تو سه فاز به سعادت برسونمش.
این بود از موضوع پروژه مان ، و واسه بچه های نرم افزار بگم تحت وب پی ریزی شده و از تکنولوژی ASP.NET 3.5 و زبان برنامه نویسی Visual basic و پایگاه داده MS SQL Server 2008 استفاده کردم.
کوییز روز یکشنبه هم کوییز خوبی بود و خوشحال بودم از فرآیندش با اینکه وقت خاصی هم واسش صرف نکرده بودم ، که فکر میکنم این هم مزید بر علت شد که حالم خوب باشه.
نمره کوییز : 28 از 33
{ویرایش: اضافه شدن نمره کوییز}
امروز کوییز دارم ، همون کلاس زبانی که در موردش گفتم ، زیاد نخوندم tag Question ها خیلی خطری هستند تو این درس.
آزمون کارشناسی ارشد هم که موکول شد به هفته آینده به دلیل سرمای شدید.
گرچه من که اصلا روی این آزمون هیچ حسابی باز نکردم ولی خب دیگه تست بدی نیست میشه یه چیزایی رو بدست آورد.
الان هم برم یکم دیگه بخونم که برم کوییز رو بدم . کلا این روزا هیچیو اونجوری که باید جدی نمیگیرم ولی پروژه ام رو خیلی جدی گرفتم و کلی هم روش وقت گذاشتم و به نتایج خوبی هم دست یافتم بعد راجع به پروژم توضیح میدم.
فعلا عصر بخیر...
امروز 1 مهر 1393
دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین ،کارشناسی ارشد مهندسی شبکه های کامپیوتری "ترم یک"
به دانشگاه آزاد قزوین خیلی علاقه دارم ، یجورایی مثل دانشگاه X ، باید از همین روزها شروع کنم به خودندش اما!
تعداد کتاب ها زیاده ، از طرفی زمان هم محدوده {4 ماه} یه برنامه ریزی دقیق میخواد و به هیچ وجه ممکن نمیشه زمان رو هدر داد.
نمرات این ترم هم همش اومد و تقریبا رضایت بخش بود بجز یک مورد:
انقلاب اسلامی ایران | 2 | 19 | ||
204401 | سیستم عامل شبکه-کامپیوتر | 2 | 20 | درس عادی - قبول |
204402 | کارگاه سیستم عامل شبکه-کامپیوتر | 2 | 20 | درس عادی - قبول |
204403 | نصب و راه اندازی شبکه-کامپیوتر | 2 | 19.25 | درس عادی - قبول |
204305 | برنامه سازی سیستم | 3 | 17 | درس عادی - قبول |
204308 | معماری کامپیوتر | 2 | 12 | درس عادی - قبول |
204309 | آز -معماری کامپیوتر | 1 | 19 | درس عادی - قبول |
204404 | طراحی صفحات وب | 3 | 19 | درس عادی - قبول |
204417 | مباحث ویژه-کامپیوتر | 3 | 15 | درس عادی - قبول |
معدل ترم: 17.63 معدل کل: 16.11
اون یک مورد هم به علت دست کم گرفتن و کمی هم ضعف در انتقال مطلب و منسجم نبودن مطالب ارایه شده توسط استاد بود. این نمره رو هم مدیون مطالعه موردی کتاب موریس مانو هستم.